loading...
اسوه
عکس های منتخب
Previous Next
فهمیده های امروز بازدید : 2 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

پسرک تازه آمده بود چادر . اول کمی به قد و قواره اش خندیدیم .
کمی ناراحت شد ، گفت: « شما کم سن و سال ها رو از خودتون حساب نمیکنید؟ »
شب که دور هم جمع شدیم ، گفتیم : « ما برای تازه واردها جشن میگیریم تا از خودمون بشن . » خیلی خوشحال شد .
همین که قبول کرد پتو رو انداختیم رو سرش و بعد ، مشت و لگد ...
تمام که شد گفتیم : «اسم این جشن ، جشن پتوست . » 
گفت : « عیبی نداره ، پسرک تازه آمده بود چادر . اول کمی به قد و قواره اش خندیدیم .

کمی ناراحت شد ، گفت: « شما کم سن و سال ها رو از خودتون حساب نمیکنید؟ »
پسرک تازه آمده بود چادر . اول کمی به قد و قواره اش خندیدیم .
کمی ناراحت شد ، گفت: « شما کم سن و سال ها رو از خودتون حساب نمیکنید؟ »
شب =که دور هم جمع شدیم ، گفتیم : « ما برای تازه واردها جشن میگیریم تا از خودمون بشن . » خیلی خوشحال شد .
همین که قبول کرد پتو رو انداختیم رو سرش و بعد ، مشت و لگد ...
تمام که شد گفتیم : «اسم این جشن ، جشن پتوست . » 
گفت : « عیبی نداره ، حالا از شما شدم یا نه؟ » همین که قبول کرد پتو رو انداختیم رو سرش و بعد ، مشت و لگد ...
تمام که شد گفتیم : «اسم این جشن ، جشن پتوست . » 

گفت : « عیبی نداره ، حالا از شما شدم یا نه؟ »حالا از شما شدم یا نه؟ »

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 245